مرکز مشاوره پرستاری ماهان
اولین و بهترین
درباره وبلاگ


مرکز مشاوره و خدمات پرستاری ماهان بعنوان اولین مرکز پرستاری در شهر بروجن فعالیت خود را آغاز کرد فعالیت های مرکز شامل: • ویزیت پزشک در منزل • وصل سرم در منزل • تزریقات در منزل • پانسمان زخم در منزل • درمان زخم های مزمن(bed sore) با روش های جدید • فیزیوتراپی در منزل • گفتار درمانی در منزل • کنترل فشار خون در منزل • انجام نوار قلب در منزل • انجام سنداژ ادراری منزل • لوله معده(سنداژ معده) • شیمی درمانی در منزل • چکاپ در منزل • نگهداری از بیماران بدحال توسط نرسهای ICU و CCU در منزل • نگهداری از کودک و سالمند با کادری مجرب در منزل • ارائه تجهیزات پزشکی به صورت خرید و یا اجاره برای بیماران در منزل • انجام واکسیناسیون گروهی • خدمات چکاب بیمه های عمر • مشاوره خانواده،ازدواج،نوجوان میباشد. این مرکز از همکاران پزشک و پیراپزشک با بهترین شرایط دعوت به همکاری مینماید
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:داستان,احساس,عاطفی, :: 23:1 :: نويسنده : مهرداد

داستان احساسی

 آلفرد اخیرا همسر خود را از دست داده و با تنها دخترش که 6 سال دارد زندگی میکند. او در یک شرکت تجاری کار میکند و زمانی که در شرکت است ناچارا دخترش را در خانه تنها میگذارد. شرایط ناشی از فوت همسرش باعث شده تا تمرکزی بر رو ی کارهایش نداشته باشد و بدین ترتیب امورات از دستش خارج شده و زندگی اش بحرانی گردیده .
این داستان مربوط به یک روز فراموش نشدنی و تلخ در زندگی آلفرد است که شما را به خواندن آن دعوت میکنم .

آلفرد بعد از یک روز کاری سخت و پر تلاطم از شرکت خارج میشود .او که از فشارهای زندگی خمیده شده و روز کاری خوبی را هم سپری نکرده به سمت خانه حرکت میکند و در راه تمام افکارش درگیر با پروژه های شرکت و مشکلات پیش آمده آن است . او متوجه میشود که به جلوی درب منزلش رسیده و دستش را در جیبش میکند تا کلیدش را بیاورد اما کلید در جیبش نیست ! از شدت خشم چهره ی آلفرد به سرخی زده و بدنش به لرزه در آمده که ناگهان کلید را داخل کیف دستی اش پیدا می کند، با همان عصبانیت وارد خانه میشود . 
با دیدن این صحنه آلفرد در جای خود خشک میشود !!!! ؟؟؟؟؟

آلفرد به محض ورود به پذیرایی چشمش به دیوار مقابل میافتد که بخشی از کاغذ دیواری آن پاره شده و روی دیوار نیست . او که از این موضوع مات و مبهوت مانده بی حرکت میماند و در همین هنگام دختر 6 ساله ی او از اتاق بیرون آمده و با صدای کودکانه به استقبال پدر میرود و بسته ای مچاله شده در دست دارد که همان کاغذ دیواری بریده شده است
دخترک: سلام بابایی جونم ، اومدی؟
آلفرد که از شدت خشم گوشهایش هم سرخ شده منتظر میماند تا دخترک به او نزدیک شود و سیلی محکمی به گوش او میزند ،به طوری که کودک به سمت دیوار پرت میشود و با صدایی فریاد گونه میگه:



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 516
بازدید کل : 4014
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


Alternative content